VFX: بهطور کلی دراین نوع از جلوههای ویژه، جزئیات پساز پایان فیلمبرداری به پروژه اضافه میشوند. معمولا سکانسها جلوی یک پرده سبزرنگ (بهاطلاح پرده کروماکی) ضبط میشوند و درپایان با استفاده از برنامهها و کامپیوترهایی با پردازندههای بسیار قوی جلوهها را اضافه میکنند. بهعنوان مثال فیلمی همچون کتاب جنگل (Jugnle Book) در جلوی یک پرده کروماکی ضبط شده و درپایان فیلمبرداری جلوههای ویژه کار خودرا انجام دادهاند.
SFX: این نوع از جلوهها اساسا شامل افکتهایی است که مستقیما روی پروژه اعمال میشوند. همانطور که دربالا گفتیم، جلوههای ویژه میدانی شامل آرایش، پروتز، عروسک و لباس میشود.بهعنوان مثال، در فیلم جنگ ستارگان (Star Wars: The Last Jedi) ازاین نوع جلوههای ویژه استفاده شده و با استفاده ازیک عروسک، صحنهها ساخته شدهاند.
حال دراین قسمت سوالی بهوجود میآید. کدام یک ازاین جلوهها بهتر است؟
و اینکه آیاSFX دردنیای امروز جایگاهی دارد؟ باوجود کارآمد بودن و حذابیتهای جلوههای بصری هنوز ازSFX استفاده میشود؟
با توجه به اکثریت نظرات، جواب بله است. دلیل خیلی سادهای برای این اثبات وجود دارد: احساسات
هنگامی که یک بازیگر یک انفجار واقعی را بازی میکند، و یا زمانی که از جنگل آتش گرفته واقعی فرار میکند و دود صورتش را فرا گرفته، بازی او واقعیتر بهنظر میرسد، چراکه این صحنه واقعی است.
این روش همیشه در انتقال احساسات و خلق آنها موفق بوده.
از سوی دیگر، VFX میتواند مخاطب را بهدنیایی جدید ببرد که SFX هرگز نمیتواند اینکار را انجام دهد. پرواز با سرعت نور، سفر به سیارههای دیگر و سفر در کهکشان، تجربه و ایجاد صحنههای در اعماق اقیانوس (مثل فیلم آکوآمن) و یا نبردهایی که با موجودات بیگانه انجام میشود (همانند فیلم انتقامجویان) مواردی هستند که بدون استفاده از تکنولوژی VFX غیرممکن بودهاند.
بنابراین با استناد به موارد بالا، میتوان گفت که هردو مورد استفاده قرار میگیرند و به نحوی وجود هردو آنها در یک فیلم ضروری است. امروزه کارگردانان تا جای ممکن اثرات و صحنهها را به صورت واقعی خلق میکنند و سپس بااستفاده از تکنیکهای جدید، کیفیت صحنهها را بهبود میبخشند.